پردهبرداری از وحشت: نگاهی به تاریخ سری جنایتهای استالین
در تاریخ معاصر کمتر نامی بهاندازهی ژوزف استالین با واژهی رعب، سرکوب و جنایت سیستماتیک گره خورده است. اگرچه چهرهی بیرونی او در کتابهای درسی اتحاد جماهیر شوروی یک رهبر بزرگ و پیروز معرفی میشد، اما پشت این تصویر رسمی، واقعیتی تلخ، پیچیده و مرگبار پنهان بود: دههها ترور، پاکسازیهای سیاسی، گولاگها، قحطیهای ساختگی و میلیونها قربانی خاموش.
در این مطلب و به کمک کتاب تاریخ سری جنایتهای استالین اثر الکساندر آرلوف، سفری پرماجرا و جذاب خواهیم داشت به دل تاریکی تاریخ شوروی؛ جایی که جنایت نه پنهان، بلکه بخشی از ساختار قدرت بود.
استالین که بود؟ تصویری کوتاه از یک دیکتاتور
ژوزف ویساریونوویچ جوگاشویلی، معروف به استالین (به معنی “مرد فولادین”)، در سال ۱۸۷۸ در گرجستان متولد شد و از سال ۱۹۲۴ تا مرگش در ۱۹۵۳، رهبر بیچونوچرای اتحاد شوروی بود. او با زیرکی سیاسی، بیرحمی بیمرز و استفاده بیوقفه از دستگاه امنیتی، نهتنها دشمنان واقعی بلکه حتی نزدیکترین یارانش را نیز نابود کرد.
جنایت اول: قحطی بزرگ اوکراین (۱۹۳۲–۱۹۳۳)
مرگ خاموش میلیونها انسان با تصمیمی آگاهانه
در واکنش به مقاومت کشاورزان اوکراینی در برابر برنامههای اشتراکیسازی کشاورزی، رژیم استالین تصمیم گرفت با توقیف اجباری محصولات کشاورزی، آنها را “تنبیه” کند. نتیجه این اقدام، قحطی مصنوعی (هولودومور) بود که حدود ۴ تا ۷ میلیون نفر را به کام مرگ کشاند.
این جنایت در اسناد داخلی کاملاً ثبت شده بود، اما تا دههها تحت سانسور شدید باقی ماند.
جنایت دوم: پاکسازی بزرگ (۱۹۳۶–۱۹۳۸)
هر که نفس میکشید، مظنون بود
پاکسازی بزرگ نهتنها شامل حذف سیاسیون رقیب، بلکه تصفیهی افسران ارتش، کارمندان دولت، نویسندگان، هنرمندان و حتی اعضای حزب کمونیست میشد. تنها در طی دو سال، بیش از ۷۰۰٬۰۰۰ اعدام رسمی صورت گرفت و میلیونها نفر روانه اردوگاههای کار اجباری شدند. اعترافات زیر شکنجه، محاکمههای نمایشی و اعدام فوری، بخشی از سیستم حقوقی آن روز بود.
جنایت سوم: گولاگها؛ اردوگاههایی برای شکستن روح انسان
واژهی گولاگ مخفف ادارهی اصلی اردوگاههای کار اجباری است. در این اردوگاهها، زندانیان مجبور به تحمل شرایط طاقتفرسا، بیغذایی، بیماری و کار در معادن سیبری و ساخت پروژههای عظیم مثل کانال سفید بودند.
بیش از ۱۸ میلیون نفر از سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۳ از این اردوگاهها عبور کردند. صدها هزار نفر هرگز بازنگشتند.
جنایت چهارم: ترور نخبگان فرهنگی و نابودی تنوع فکری
استالین به شدت با هرگونه صدای مخالف – چه در ادبیات، چه در موسیقی، چه در علوم – دشمنی داشت. نویسندگانی مانند اسحاق بابل، آسیف ماندلشتام و بسیاری دیگر، به اتهام “افکار ضدانقلابی” تیرباران یا تبعید شدند. سانسور، خودسانسوری و ترس، به مؤلفههای جداییناپذیر زندگی هنری تبدیل شدند.
ترور شخصیتها و جاسوسی داخلی
استالین با استفاده از شبکه پیچیدهی جاسوسی داخلی، حتی افکار شخصی شهروندان را زیر نظر داشت. مفهومی بهنام “دشمن خلق” کافی بود تا کل خانوادهای به تبعید یا مرگ محکوم شود. دوستی، اعتماد و حتی روابط خانوادگی زیر سلطهی دائمی ترس فرو ریخته بودند.
جنایتهای استالین در برابر تاریخ: چرا تا این حد مخفی ماندند؟
استالین برخلاف دیکتاتورهایی چون هیتلر، جنایتهایش را با دقت بایگانی و همزمان پنهان میکرد. آرشیوها بسته بودند، اسناد پاک میشدند و تاریخنویسان موظف به بازنویسی گذشته بودند. تنها پس از مرگ او و سخنرانی مشهور نیکیتا خروشچف در سال ۱۹۵۶، بخشی از این حقیقت افشا شد.
آیا استالین فقط یک دیکتاتور بیرحم بود؟ یا محصول زمانهاش؟
پاسخ سادهای وجود ندارد. استالین قطعاً مسئول مستقیم مرگ میلیونها انسان است، اما همزمان در فضایی تاریخی ظهور کرد که ایدئولوژی مطلقگرای کمونیسم، جنگ داخلی، تهدید خارجی و اقتصاد فروپاشیده، زمینه را برای ظهور چنین رهبری فراهم کرد.