کتاب های فرانتس کافکا را به چه ترتیبی بخوانیم؟
فرانتس کافکا نویسندهای نیست که بتوانی بیهوا و بیمقدمه به سراغش بروی. خیلیها کتابی از او میخوانند، آن را میبندند و برای همیشه کنار میگذارند. دلیلش این نیست که کافکا نویسندهی بدیست؛ برعکس. اما دنیای او مبهم است، سنگین است، پر از اضطراب، سردرگمی و کابوسهاییست که گاهی بیمعنا بهنظر میرسند، ولی درست وسط قلب تو فرود میآیند.
اگر میخواهی وارد این دنیا شوی، باید بدانی از کجا شروع کنی، کجا مکث کنی و چطور پیش بروی تا فرار نکنی. این راهنما دقیقاً برای همین نوشته شده.
قبل از شروع: کافکا را برای چه میخوانی؟
بگذار با یک پرسش مهم شروع کنیم: چرا میخواهی آثار کافکا را بخوانی؟
- اگر به دنبال داستانهای روانشناختی و فلسفی هستی؟
- اگر میخواهی انسان مدرن را در برابر بوروکراسی، قدرت و تنهایی ببینی؟
- یا شاید فقط میخواهی بفهمی چرا کافکا اینقدر مشهور است؟
دلیلات هرچه باشد، مهم این است که بدانی با نویسندهای طرف هستی که واقعگرا نیست، ولی رئالیسمش از واقعیت هم تلختر است. آثار کافکا نه سرگرمکنندهاند، نه داستانمحور بهمعنای رایج. اما در عوض، به تو تجربهای میدهند که از ذهنت بیرون نمیرود.
قدم اول: شروع با کتاب مسخ؛ کتابی که همه باید اول بخوانند
کتاب مسخ کوتاه است، اما از درون لهات میکند. داستان مردی بهنام گرگور سامسا که یکروز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند به حشرهای عظیمالجثه تبدیل شده. کافکا اینجا دربارهی بدن نمینویسد، بلکه دربارهی ازخودبیگانگی، بیارزشی انسان در ساختار اجتماعی و طرد شدن از سوی خانواده حرف میزند.
مسخ بهترین نقطهی شروع برای ورود به جهان ذهنی کافکاست. نه آنقدر سنگین است که مخاطب را فراری دهد، و نه آنقدر ساده که بیمقدمه ازش عبور کنی.
قدم دوم: عبور از شوک با داور روستا یا گزارش برای آکادمی
در این مرحله باید ذهنات را برای مواجهه با استعارههای غریب و طنز سیاه آماده کنی.
«داور روستا» داستان مردیست که در جایگاه قدرت قرار دارد، اما خودش هم نمیفهمد چرا و چطور.
«گزارش برای آکادمی» داستان میمونیست که تبدیل به انسان شده و برای گروهی از آکادمیسینها سخنرانی میکند. اما حرفش چیزی فراتر از سیر تکامل است: داستانیست دربارهی انکار خود، فراموشی گذشته و تبدیل شدن به بخشی از سیستم.
این داستانهای کوتاه، بدون اینکه فشار فکری رمانهای بزرگتر را داشته باشند، تو را به لایههای عمیق ذهن کافکا نزدیکتر میکنند.
قدم سوم: وارد شدن به رمانهای ناتمام؛ از کتاب محاکمه شروع کن
در «محاکمه»، مردی به نام یوزف.ک بیهیچ دلیلی بازداشت میشود و درگیر یک سیستم قضایی بیمنطق و غیرانسانی میشود. این رمان، تمثیلی از مبارزهی انسان با سیستمهای قدرت و بروکراسی است؛ جایی که هیچچیز روشن نیست، و گناه حتی بدون ارتکاب، تو را محکوم میکند.
با اینکه رمان ناتمام است، اما پایاناش دارد. و حتی همین ناتمامی، بخشی از مفهوم آن است: در جهان کافکا، هیچچیز کامل نیست، همهچیز در حال فروپاشیست.
اگر «محاکمه» را درک کنی، وارد دنیای اصلی کافکا شدهای.
اگر پیش از این با نویسندگانی مثل داستایوفسکی روبهرو شدهاید، احتمالاً با حالوهوای ذهنی مشابهی آشنا هستید. در این راهنما میتوانید ببینید از کدام رمان داستایوفسکی شروع کنید تا مثل کافکا، دچار سردرگمی نشوید.[راهنمای کامل رمانهای داستایوفسکی؛ از کدام اثر شروع کنیم؟]
قدم چهارم: کتاب قصر را فقط اگر آمادهای بخوان
«قصر» (The Castle) برای مخاطب تازهکار، یکی از سختترین آثار کافکاست. طولانیست، بینتیجهست، گیجکننده است و شخصیتها مدام در سردرگمیاند. داستان دربارهی مردیست به نام “K” که وارد روستایی میشود و میخواهد به قصر دسترسی پیدا کند، اما هر بار با موانعی بیمنطق، پیچیده و گاه مضحک مواجه میشود.
این رمان، استعارهای از جستجوی حقیقت، معنا، یا حتی خداست؛ چیزی که همیشه هست ولی هرگز دستیافتنی نیست. اگر از «محاکمه» خوشت آمده، «قصر» تجربهی عمیقتری از همان بحران را برایت به همراه دارد.
قدم پنجم: نامهها و یادداشتها؛ کافکای واقعی را بشناس
بعد از خواندن آثار داستانی، شاید بخواهی با خودِ کافکا آشنا شوی؛ انسانی درونگرا، بیمار، عاشقپیشه و درگیر با پدرسالاری. نامههای کافکا، مخصوصاً «نامه به پدر»، و دفترهای شخصیاش، تو را به عمق زندگی درونی او میبرد.
او در این نامهها از تنهایی، بیماری، ترس از ازدواج، و فشاری که از ساختار خانواده و جامعه میگیرد، حرف میزند. اگر میخواهی بفهمی چرا داستانهای کافکا اینقدر تاریکاند، این نامهها راهگشای تو خواهند بود.
سوال پرتکرار: چرا رمانهای کافکا ناتماماند؟
کافکا در زمان حیاتش تنها چند داستان کوتاه منتشر کرد. بیشتر آثار مهمش، از جمله «محاکمه» و «قصر» بعد از مرگش و برخلاف وصیتنامهاش توسط دوستش ماکس برود منتشر شدند. دلیل ناتمام بودن این آثار، وسواس بیش از حد کافکا در بازنویسی و نارضایتی دائمیاش از نوشتههای خودش بود. اما همین ناتمامی، بخشی از تجربهی کافکاییست.
ترتیب پیشنهادی خواندن آثار فرانتس کافکا
بر اساس تجربهی روانی و ادراکی مخاطب، این ترتیب بهترین مسیر برای ورود و تداوم مطالعهی آثار کافکاست:
- مسخ
- گزارش برای آکادمی یا داور روستا (داستان کوتاه)
- محاکمه
- قصر
- یادداشتها و نامهها (بهویژه نامه به پدر)
چند توصیه عملی قبل از شروع
برای خواندن کافکا عجله نکن. آثارش مثل یک فنجان قهوهی غلیظاند؛ باید جرعهجرعه نوشیده شوند، نه یکنفس. اگر بخشی از داستان را نفهمیدی، نگران نباش؛ بخوان و اجازه بده معنا در سکوت ذهنات تهنشین شود. ترجمهی خوب در مواجهه با کافکا حیاتیست؛ ترجمههای صالح حسینی، سهیل سمعی یا فرزانه طاهری انتخابهایی مطمئناند. از قصر و آثار پیچیدهتر شروع نکن؛ با این کار فقط مسیرت را تاریک و سردرگم میکنی و یادت باشد: کافکا را نباید یکباره بلعید؛ بین آثارش فاصله بگذار و فرصت بده ذهنات آنها را خوب هضم کند.